رد پای عشق....

احساس من

رد پای عشق....

احساس من

سوختن

دلم برای خودم سوخت وقتی صدایم کردی . .

" شما ". . . !

نشان دل...

تو هم برو، ای بی وفا


مبر بر لب نام مرا


دل تنگم بیگانهِ شد، نمی خواهد دیگر تورا


نشان من دیگر مجو


حدیث دل دیگر مگو


دلم شکستهِ زیر پا


نمی خواهد دیگر تورا


نمی خواهد دیگر تورا

آغوش..

حوا که بغض کند...


حتی اگر خدا هم برایش سیب بیاورد


هیچ چیز جز آغوش آدم آرامش نمیکند....

آغشته به تو میشود

روحم...

نفسم...

بند بند وجودم...

وقتی در حصار دستانت

بوسه باران میشوم...

وقتی که در آغوشت آرامش ابدی میگیرم...

آن لحظه رویای من است...

رآه ڪـﮧ میــروے ...

عقـــب  مے مــآنـــم


نـــﮧ بـــراے اینـڪـﮧ نـــخـوآهـــم بــآ تـــــو هـــم قــــدم بـآشــم, نــــﮧ...

مـے خـوآهــم پــآ جـآے پــآهــآیـــتــــ بـگـــذآرم ...

مـے خـوآهـــم مـُـرآقـبــتــــ بـآشـــم
...

مـے خـوآهـــم رد پـآیــتـــ رآ هیــچ خیـآبـآنـے در آغـوش نـڪـشـــد

تـــــو فـــقــط بــــراے مــنـــے